۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

گاو خشمگین - مارتین اسکورسیزی

در این هوای داغ که مغز سر آدم به علت تبخیر مایعات مغزی به درستی کار نمیکند ، در این هوای داغ که ذره ای لباس مثل بلای جانت است ، در این هوای داغ که استاد و دانشجو دشمنان قسم خورده هم هستند ، در این هوای داغ که سیگار های بهمن هم نمیتوانند برای ما آرامش بیاورند ، این جام جهانی بسیار بسیار خنک است ! نتیجه اش این است که در اتاق تلویزیون طرشت صدای صربستان قهرمان میشه ... خدا میدونه که حقشه ... و الخ بلند است .

اما حالا که ورزش از نوع فوتبالش حال چندانی به ما نمی دهد به بوکس روی می آوریم آن هم از نوع مارتین اسکورسیزی اش !

جیک لاموتا مشتزن معروف آمریکایی است که در رده میان وزن مبارزه می کند . برای به هم زدن شهرت ابتدا خود را به دست مافیای ورزشی می سپارد اما سپس یکی پس از دیگری حریفان را پشت سر میگذارد و به عنوان قهرمانی می رسد ، قهرمانی چیزی که او همیشه به دنبالش بوده یعنی شهرت و محبوبیت را برایش به همراه ندارد . گرفتار شکی بی اساس به همسر خود میشود و از آنجا که نمیتواند او را آنگونه که میخواهد دوست بدارد شکش افزایش می یابد ، کم کم نسبت به تمامی اطرافیان حتی برادر خود مشکوک میشود و آنها را از خود می راند . سر انجام برای پایان دادن به بدبیاری هایش تصمیم میگیرد که بوکس را کنار بگذرد و این کار را به شیوه ای کاملا غیر معمول انجام می دهد . به جای یک پایان شکوهمند نوع دیگری از پایان را رقم میزند . مبارزه ای با حریفی که قبلا به راحتی او را برده بود ترتیب می دهد و به عمد به طرز عجیبی که فقط از یک کله شق بر میاید به او باخت میدهد . در کنار طناب های رینگ می ایستد و خود را بی دفاع در برابر مشت های پی در پی حریف قرار می دهد . با هر مشت خون از سر جیک فوران میکند اما او همچنان بی اعتنا ایستاده و حریف خسته را به زدن مشت های بیشتر تشویق میکند . حتی گزارشگر از اینکه جیک چگونه این ضربات را تحمل میکند شگفت زده شده .

جدیدا طی معلوم نیست چه فرایندی طرفدار پر پا قرص فیلم های بوکسی شده ام .صحنه های مبارزه فیلم های مرد سیندرلایی ، علی و گاو خشمگین را برای خودم تکرار میکنم . از انقباض عضلات بازو برای زدن ضربه مشت به صورت حریف لذت میبرم حتی کارم به جایی کشیده است که هوس کرده ام چندین مشت حواله دیگران کنم ، چندین مشت به چانه ام بخورد ، فکم به صورت افقی جا به جا شود ، سرم به عقب پرتاب شود درحالیکه قطره های ریز عرق از سرم به هوا بلند میشوند حتی می خواهم دهانم پر خون شود و در حین اینکه پوزخندی خونین به چهره دارم ، خون را بر روی رینگ تف کنم . میخوام لذت ناک اوت کردن حریف را بچشم ، لذت زدن ضربه ای چنان سنگین که مردمک چشمان حریف را برگرداند ، هرگونه احساس را از صورتش پاک کند و حریف تنومند را بر زمین بکوبد . اینها همش خیالاتی ست که هنگام مصرف سیگار جدید که به آن عادت نداری به سراغت می آیند .

۱۱ نظر:

  1. خب رفتی خونه دیگه حالت خوب میشه.از سیگارم دیگه خبری نیس!(به قول طرف:شکلکه زبون درازی)

    پاسخحذف
  2. اين پستت خيلي چسبيد...قشنگ ترين خدافظي با بوكس بود...وقتي كه به رقيب هميشگيش گفت تو هيچوقت نتونستي منو به زانو در بياري (خودش قبلا يه بار با نادوري به همين يارو باخته بود) اند بازي دنيرو وقتيه كه نقش يه آدم خودزن رو بش ميدن..تقريبا اكثر بازيهاي قشنگش در اين قالب بوده

    پاسخحذف
  3. سیگار که فقط بهمن کوچیک !
    دم مارتین اسکورسیزی عزیز هم که گرم گرمه
    فیلم آخرش رو که دیدی ؟ نه ؟!

    پاسخحذف
  4. هی رفیق می خوای بگی طرفدار برزیلی؟؟؟پیپم که می کشی
    دیگه واجب اللینک شدی
    سالینجر خوندی جدیدا؟پسر تیکه کلامه هولدن بود....
    اگه تو هم مثل خیل عظیم خوانندگان من فک می کنی پسرم باید بگم پسررررر کاملا در اشتباهی

    پاسخحذف
  5. از اون سیگارت بده ما هم بکشیم...انگار بدجوری فاز میده:))

    پاسخحذف
  6. حالا کدوم تیم رو دوست داری؟ نکنه صربستان رو دوست داری؟ راستی اومد بالا؟

    پاسخحذف
  7. اینا ول کن خوب متاسفانه یا خوشبختانه دخترم بگو برزیلی هستی یا نه؟؟؟؟

    پاسخحذف
  8. ه م عالیهههههه کاش رونالدینیو هم بود با اون قیافه ی بی ریخت و خنده ی جذابش آدم به زندگی امیدوار می شه
    ویوا لا برزیلاااااا رفیق

    پاسخحذف
  9. مشت بخوری حواست میاد سر جاش!

    پاسخحذف