۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

من از ویرجینیا وولف می ترسم

تنها دلیلی که باعث می شود کتابش را بخرم قرار داشتن نام کتابش در لیست صد کتاب برتر نیویورک تایمز است - لیستی که اولیس جیمز جویس و گتسبی بزرگ همواره در مقام اول و دوم آن جای دارند – تا بعدا بتوانم پزش را بدهم که بعله ما به سوی فانوس دریایی را خوانده ایم ...چی فکر کرده اید که ما خیلی خفنیم !

نمی دانم چه اصراری ست که عکس ویرجینیا ولف را بر روی جلد کتابهایش چاپ کنند ؟ صورتی استخوانی و کشیده ، چشمان فرو رفته ، بینی بلند و عقابی ، مدل موهایی ساده که به سردی چهره اش اضافه می کند و لبخندی که برقش هیچ گاه در چشمانش دیده نشد . با دیدن عکسش آدم دچار یاس و حرمان می شود . مطمئنم 10 سال دیگر سلن دیون شبیه او می شود و همینجوری اعتقاد که مادام کوری هم همین شکلی بوده است . اینها باعث می شود که من از ویرجینیا ولف بترسم .

فانوس . اصولا فانوس کلمه مایوس کننده ایست . فانوس به خاطر آورنده دریای طوفانی ، آسمان تیره و تار ، هوای مه آلود ، صخره هایی خشن ، یک کشتی شکسته قدیمی و فیلم جزیره شاتر است . تایید می نمایید که هیچ کدام از اینها شور و شعفی در انسان بوجود نمی آورد . اگر من می خواستم خود کشی کنم مطمئنا جایی بهتر از یک فانوس دریایی پیدا نمی کردم . به سوی فانوس دریایی تصویر رفتن به سوی زوال را ایجاد می کند . اینها باعث می شود که من از ویرجینیا ولف بترسم .

کتاب را که باز می کنم ... "بله ، البته اگر فردا هوا خوب باشد " جمله ایست که خانم رمزی به زبان می آورد ، در ادامه خوشحال می شوم که آنها در انگلستان زندگی می کنند و در آنجا هوا همیشه گرفته است . پس به این زودیها در کتاب کسی به سمت فانوس دریایی نمی رود اما نمی فهمم چرا ویرجینیا ولف این همه در تلاش است تا همه را به سوی فانوس دریایی بفرستد ؟ تازه این شوق را در سر پسربچه ای انداخته ! یعنی که او کودک آزاری دارد ؟! این باعث می شود که من از ویرجینیا ولف بترسم .

حالا که مشغول نوشتن این پست هستم 150 صفحه از کتاب را خوانده ام و هنوز هیچ اتفاق بدی در کتاب نیفتاده و ایضا اتفاق خوبی ! کاراکتر ها رنگ گرفته اند و کم کم همه را شناخته ام . اما نه در معرفی های مستقیم نویسنده ، بلکه در ذهن و خیال شخصیت های داستان که مدام در ذهنشان یکدیگر را روانکاوی می کنند . بیش از همه به لیلی بریسکو اعتماد دارم . او نقاش است اما نقاش بدی است ، زن است اما چندان زیبا نیست . زیاد فکر می کند اما به نظرم ساده است تازه مجرد هم هست و نیمچه علاقه ای هم به پروفسور پیر بازنشسته ای دارد . این که آدم در کتابی مجبور می شود به قضاوت های چنین شخصی اعتماد کند باعث می شود که من از ویرجینیا ولف بترسم .

هنوز کتاب را تمام نکرده ام اما جمله آخر کتاب اینست "بله ، من هم تصویر خیالی را دیده ام " . این جمله از زبان شخصیت مورد علاقه ام بیان می شود .ذهنیتم باعث می شود که فکر کنم می خواهد بگوید که دلخوش ها لیلی بریسکو که نقاش بود تصویر را خیالی دید .در خیالی بیش زندگی نمی کنید و تازه به آن دلخوش کرده اید . همیشه با خودم فکر می کردم تنها لبخندی که به لبخند مونالیزا شبیه است لبخند ویرجینیا ولف است . حالا راز او را فهمیده ام . رازش اگر درست باشد وحشتناک است و این باعث می شود که من از ویرجینیا ولف بترسم .

بالاخره معلوم شد چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد .

پ.ن : کتاب چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد را نخوانده ام . راجع به چیست ؟ نویسنده اش کیست ؟ اما خودمانیم عجب عنوانی دارد !

۱۹ نظر:

  1. جزیره شاتر رو خوب اومدی با اون توصیفت از فانوس دریایی!
    خداییش من از فانوس دریایی بیشتر از ویرجینا ولف می ترسم!!!
    منم نخوندم!
    فیلمش رو تازه می خواستم امروز ببینم...که ندیدم!...تصادف عجیبیه...همش تو فکر بودم که ببینم یا نه که اومدم دیدم عنوان پستت اینه!
    ترسیدم!
    نتیجه اخلاقی اینکه همه ما از ویرجینیا وولف و فانوس دریایی می ترسیم...!

    پاسخحذف
  2. حالا می گم...ببینم فیلمش رو یا نه؟

    پاسخحذف
  3. مال من اینجوری ترجمه شده:بالاخره به اشراق رسیدم...
    حال ندارم این روزا اصلا خوب نیستن...نه واسه نوشتن نه واسه زندگی....

    پاسخحذف
  4. ویرجینیا وولف رو خیلی دوست دارم... با اینکه خانم دالووی شاهکارش نیست اما اونو بیشتر از بقیه کتاباش دوست دارم.
    چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد یه نمایشنامه است که ادوارد البی نمایشنامه نویس آمریکایی اونو نوشته. من دنبال نسخه انگلیسیش هستم که همچنان یافت نکردم.

    پاسخحذف
  5. ه..م بس که آسمونی بوده این آمادئوس من...اتفاقا این روزا همش با سمفونی 52ش گریه می کنم....برو گوش کن انقد شاده ولی نمی دونم چرا منو غمگین می کنه

    پاسخحذف
  6. من کتاب بانو در آینه شو دارم و تا حالا 2 تا از داستاناش رو خوندم ...اما هنوز نمیترسم !...شاید بعد ها از او هم ترسیدم ...

    پاسخحذف
  7. "من از... را خواندم ولي متآسفانه قدرت تفقه من كاهش يافته است بايد چند واحد فلسفه مجازي پاس كنم

    سلام دوباره و ممنون از وقت گذاشتنتون
    و البته ممنون از نظري كه رو شعرم دادين...
    من فقط مي نويسم و مخاطب را در تلاشي كه براي درك شعر مي كند و لذت خوانشش همراهي مي كنم...
    اگر نظري نمي دهم براي اينست كه نمي خوام دايره نظرها رو ببندم
    ممنون از لطفت

    پاسخحذف
  8. آره ، داستان دوشس و جواهر فروش هم توش هست .

    پاسخحذف
  9. می نویسم همین روزا :)

    این قصه ی صمد رو نخونده بودم. چه ایده ی جالبی داره، شبیه اینسپشن بود. یعنی در واقع ایده ی اینسپش شبیه داستان صمد بود. فکر کنم کریستوفر نولان یواشکی ایده ی صمد رو دزدیده D:

    پاسخحذف
  10. سلاام
    در راستای پستت حتما فیلم " چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد " رو حتما ببین

    پاسخحذف
  11. مگه سعس می کردی بقیه رو به شعر بخونی؟؟؟خوب من اصلا شعر نمی گم هیچ وقت...یعنی قبلنا می گفتم در سنین 9 الی 13 سالگی....فرنچو هستم شدید :دی

    پاسخحذف
  12. سلام
    من هم این کتاب رو نخوندم (همون چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد) اما به نظرم اون هم به سرنوشت شما دچار شده بوده احتمالا!
    خیلی درباره ش شنیدم. حتی یه بار یه مستند درباره این خانم دیدم اما خب... چیز زیادی ازش دستگیرم نشد چون متاسفانه توی جلسه ای بود که خودم مسوولش بودم و می دونی که وقتی آدم مسوول یه جلسه ست کمتر از همه حاضرین می فهمه که کی چی می گه؟
    به هر حال بد نیست یه بار یه کتاب ازش بخونم. شاید همین فانوس رو...

    پاسخحذف
  13. من هم مي ترسم حالا چرايش را سر يك فرصت اساسي برايت مي نويسم

    پاسخحذف
  14. کاش که جملات آخر کتابارو نخونی...چون طبیعتا اون حسی که برای اولین بار خوندنش بهت دست می ده تو دومین بار نیست!

    پاسخحذف
  15. سلام. اولين كتابي از ويرجينيا ولف خوندم خانم دالووي بود دهنم سرويس شد تا تموم شد ولي كتاب ماندگاري شد در ذهنم . دي وي دي چه كسي از ويرجينيا ولف مي ترسه رو دارم . چندماهي ميشه گرفتم ولي هنوز نگاه نكردم .امروز فردا نگاه مي كنم بهت مي گم درباره چيه .

    پاسخحذف
  16. رفيق من تو كافه عكس قد كشيدم دادا!

    پاسخحذف
  17. سلام
    در كجاي اين كتاب مجازي نشسته اي كه دير به دير به روز مي كني

    منتظر خواندنت مي مانم

    پاسخحذف
  18. از اون جایی که من دختر کول ای هستم(cool)میگم که این ویرجینیا خانوم رو نمیشناسم ولی حتما میرم کتاباش رو میخرم
    وبلاگ توپی داری ممنون که بم سر زدی
    اگط سرت رو درد نمیارم باز بیا

    پاسخحذف
  19. سلام دوست خوبم :
    نمی دونم چند بار شد که متن ات رو خوندم و نشد نظر بذارم ! باور کن شرمنده ام ! انقدر درگیرم که فرصت نظر گذاشتن پیدا نمی کنم . اما الان اومدم عید رو تبریک بگم . عیدت مبارک :)
    شاد باشی و سلامت

    پاسخحذف