۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

ما بیشمار رسانه ایم

"رسانه شمایید" جمله ی آشناییست. جنبش سبز برای اطلاع رسانیِ برگزاری تجمعات خود بارها از آن استفاده کرده است. اصلا برای چنین امری در نبود رسانه ای رسمی اتکاء جنبش بر همین شعار (؟) بوده. باید پذیرفت تمامی سبزها فعالانه به دنبال اخبار جنبش نیستند. آنها هر روز کلمه و جرس را بالا و پایین نمی کنند. "رسانه شمایید" یک تلنگر است. نوعی احساس وظیفه را به سبزها منتقل می کند. باعث می شود فراخوان تجمع شورای هماهنگی ناگهان از هرگروه فیسبوک سردربیاورد. اما آیا کارکردش فقط محدود به برگزاری تجمعات است؟

"ما بیشماریم" هم وضعیتی مشابه دارد. همواره برای غلبه بر ترس و تقویت همدلی و همرنگی در برابر یک امر مشترک به آن تکیه کرده ایم. تعدد ماست که به ما نیروی اعتراض خیابانی می دهد. همه مان لحظه ای قبل ازشکل گیری تجمع به امید یافتن نشانی از بیشمار بودن به چشمان جمعیت اطرافمان خیره شده ایم. "ما بیشماریم" تنها سلاح اعتراض بی خشونت ما در مقابل اعمال خشونت طرف مقابل است. بیشمار بودن ما محدود به حضور خیابانی شده است بطوریکه در نبود این فرم از اعتراضات نشانه های تعدد ما نیز حذف شده است.

چرا بیشمار رسانه نباشیم؟

معترضین مدنی تبریز و ارومیه را زدند و بازداشت کردند و اخبارش را هر روز همخوان کردیم، اما کم بود. سه هزار میلیارد تومان اختلاس را تمامی روزنامه ها هم پوشش داده اند، اما هنوز کم است. در برابر شلاق خوردن سمیه توحیدلو تمامی وبلاگنویسان واکنش نشان دادند، اما کم است. حکم 6 سال حبس تعزیری علی اکبر را چند نفری پوشش دادند که خیلی کم است. بیشمار هستیم و هرکدام یک رسانه بالقوه اما هنوز جامعه به (شهادت اطرافیان من) در بی خبری مطلق است. هر روز خبر و تحلیل خواندن خوب است اما فقط برای خودمان. همخوان کردن اخبار و وبلاگ نویسی حتی بهتر است ولی باز هم برای خودمان. از سفره غذا تا ازدحام اتوبوس گیرنده هست؛ فقط باید فرستنده ها را تقویت کرد تا فرستاده هاشان تنها محدود به فضای مجازی نباشد، گوش جامعه را هم باید دریافت. باید کاری کرد که پدربزرگ ها بجای بی بی سی ما را بگیرند. نباید رسانه ی قشر خاصی از اجتماع باشیم. نباید گذاشت مردی مثل احمدی نژاد از غفلت رقبایش نسبت به طبقه ضعیف جامعه سوء استفاده کند و بر موج احساسات آنها (که ناشی از عدم آگاهی است) سوار شود.

ذهن ما از جامعه فاصله گرفته است. شبکه ای که ما خود را در آن گم کرده ایم، مهمان را اگر آمد می پذیرد ولی هیچگاه به دنبال مهمان نمی رود دستش را بگیرد، بیاورد و در گوشش افسون جنبش سبز بخواند.

"ما آمده ایم بگوییم از دروغ خسته شده ایم"

تکلیف رسانه دولتی که مشخص است. به جای خبرپراکنی به خبرسازی می پردازد. آنچه من را نگران می کند خبرسازی در جنبش سبز است؛ جنبشی که ضد دروغ نامیده می شد. تجمع 100 نفر را صدها نفره کردن، 200 امضا را 1500 تا کردن، بازداشت 4 نفر در فستیوال را بازداشت دهها نفر کردن و ... فرقی با دروغ ندارد. اگر قرار بر دروغ باشد، پس چه از دموکراسی حفاظت بکند؟ رسانه ی آزاد که یکی از ارکان دموکراسی است اگر با دروغ همراه شود، نمی تواند تضمینی بر آزادی باشد. دروغ همیشه بد است چه یک سبز آن را بگوید چه کس دیگر، همیشه بد است چه به نفع حاکمیت باشد چه به نفع جنبش سبز. مصلحت نمی تواند و نباید در دروغ باشد.

۳ نظر:

  1. مطلبی نوشتم که به این نوشته، پیوندی داره.خوشحال هم میشم بخونید :)
    http://normalcitizen.wordpress.com/2011/09/21/%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%AA%D8%A7-%D8%B9%D9%85%D9%84-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AA%D8%B1%D9%86%D8%AA%D8%8C-%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%A7/

    پاسخحذف
  2. به نظرم باز وضع تهران بهتر از شهرستان هاست حق با شماست بايد كل جامعه رو اكاه كرد اما متاسفانه اينجا مردم عكس العملي نشون نميدن ...

    پاسخحذف
  3. البته اين رو هم بكم(كمانم بيشتر به خودم!)كه مطمءنن تغييرات توي شهرستان ها ديرتر شكل مييره و نبايد منتظرنتايج اني بود ... و البته از دنياي مجازي به واقعي رسيدن تلاش حسابي ميخواد

    پاسخحذف