۱۳۹۰ مهر ۲۲, جمعه

تفکیک جنسیتی

این نوشته برای یک نشریه دانشجویی تهیه شده بود که چون معلوم نیست اجازه انتشار یابد، در اینجا منتشر می شود:

هسته مرکزی تمام مخالفتهای مقام های رسمی در مورد طرح تفکیک جنسیتی اقتصادی نبودن اجرای چنین طرحی است. گو اینکه حتی تخمینی از هزینه های چنین طرحی وجود ندارد زیرا که تصور هر یک از مسئولین در این زمینه متفاوت است. برخی معتقد اند که فقط کلاسهای پر جمعیت باید تفکیک شوند. عده ای معتقد به جداسازی واحد های درسی حتی کارگاه ها و آزمایشگاه ها هستند و برخی تا تشکیل دانشگاه های تک جنسیتی پیش می روند.

دغدغه مشترک تمامی مسئولین اسلامی کردن فضای دانشگاه است. این امر قرار بود، با بازنگری محتوای درسی برخی از دروس علوم انسانی آغاز شود اما دولت در واکنشی سؤال برانگیز اقدام به حذف برخی از این رشته ها از جمله رشته ی MBA در تعدادی از دانشگاه ها کرد. در دفترچه انتخاب رشته همین سال نیز تعدادی از کد رشته های دانشگاه علامه در علوم انسانی بی هیچ توضیحی حذف شدند و پس از اعتراض مردم و نمایندگان مجلس ایضا بی هیچ توضیحی به دفترچه بازگشتند.

تفکیک جنسیتی و اقداماتی که ذکرشان رفت نشان از ناتوانی دولت در امور دینامیکی دارد به طوری که اسلامی کردن فضای دانشگاه ها را به تفکیک مکانیکی و بازنگری در محتوای درسی را به حذف دروس و رشته ها ترجمه می کند. گویی دولت و وزارت علوم برای نشان دادن کارآمدی خود ناچار دست به "اقداماتی سطحی و غیر عالمانه" می زند تا ناتوانی خود را در زمینه هایی که به کارشناسی نیاز دارند، بپوشاند.

جداسازی جنسیتی سال هاست که نه تنها در دانشگاه ها که در تمامی اماکن عمومی کشور مطرح و مورد جدل است. موافقین اجرای چنین طرح هایی بر مصونیت از ارتباط "فاسد" زن و مرد تاکید دارند. آنان غریزه جنسی را مهار نشدنی می پندارند و معتقدند که جداسازی جنسی زن و مرد باعث آرامش روانی هر دو جنس می شود و ارزش زن را تا اندازه کالایی جنسی پایین نمی آورد.

روند اتفاقات در جامعه اسلامی ما درست بر عکس انتظار چنین افرادی بوده است. زنان به مرور در عرصه اجتماعی فعالتر شده اند و پا به پای مردان چه در مجامع دانشگاهی و چه در محیط های کاری پیش آمده اند. در هر مرحله مبارزه ای را ضد نگاه مردسالارانه از سر گذرانده اند و امروز به جایی رسیده اند که تصور فعالیت های کاری، اجتماعی و دانشگاهی بدون حضور آنان معنایی ندارد. سراغش را می توان در جمعیت بیشتر دختران مشغول به تحصیل در دانشگاه ها گرفت تا حضور زنان در کابینه دولت.

حضور زنان در کابینه دولت شاید بیش از کارکردی بودن، تبلیغاتی باشد اما همین نگاه تبلیغاتی نشان می دهد نمی توان بدون حضور فیزیکی زنان در جامعه دوشادوش مردان از توجه به حقوق زنان (که پیش نیاز جامعه ای کمابیش مدرن مثل ماست) حرفی به میان آورد. نگاهی که حضور زن در کنار مرد را سریعا به شکل گیری ارتباطی ناسالم بین آنان تقلیل می دهد، نگاهی است که جنسیت زن به مثابه ابزاری برای برآوردن هوس مردانه را مقدم بر ارزش اجتماعی – زیستی زن می داند. چنین نگاهی اتفاقا بیشتر جنسی است و به همان اندازه بیش تر زن را به عنوان کالایی جنسی معرفی می کند.

به یاد داشته باشیم که سال هاست تفکیک جنسیتی در سطوح تحصیلی از ابتدایی تا پیش دانشگاهی اعمال می شود؛ کدام یک از مسئولین می تواند شکل گرفتن روابط بین دختران و پسران خارج از عرف سابق جامعه را در این گروه سنی کتمان کند؟ تفکیکی که در چنین سطوحی از تحصیل رخ می دهد تمام و کمال است و هیچ گونه حضور فیزیکی جنس مخالف پذیرفته نیست اما در تمامی این سالها نشانی از تاثیر را بروز نداده است.

تقریبا همه بر این اعتقاد که کار فرهنگی در هر زمینه ای مقدم بر اعمال فشار فیزیکی است، همنوا هستند اما در هر زمینه ای از حضور گشت ارشاد تا تفکیک جنسیتی، به جای کار فرهنگی مؤثر شاهد تاکید جنجالی بر حضور و اعمال فشار فیزیکی هستیم. شاید باید به این باور برسیم که کشوری با حکومتی ایدئولوژیک از انجام کار فرهنگی مؤثر ناتوان است؟ یا باید در هدف گزاری ها تجدید نظر شود؟

تضاد دولت و ملت دیگر نتیجه اجرای چنین طرحیست. اصرار بر اجرای چنین طرحی نشان می دهد که دولت نه تنها به دانشجویان به عنوان انسان هایی مسئولیت پذیر اعتماد ندارد بلکه این کار اعتقاد به عدم بلوغ فکری آنان را نیز القا می کند به طوریکه لازم است آنها را حتما کنترل کند. شاید ما در نظر دولت به جای مغزهایی که قرار است در دانشگاه برای آینده این جامعه آماده شویم، اندام هایی جنسی هستیم که برای رفع نیازهای جنسی آماده شده ایم. عدم اعتماد از سوی دولت به شهروندانش نتیجه جز بی اعتمادی متقابل ندارد.

تفکیک جنسیتی به راه حل ارتباط های ناسالم تبدیل شده است. مسئولین در تفکیک جنسیتی به دنبال مصونیت دختر و پسر از ارتباطی خارج از شرع می باشند. ولی جداسازی جنسی بر اساس چه منطقی می تواند چنین مصونیتی ایجاد کند؟ آیا این یگانه راه حل و بهترین راه حل است؟ مخفی سازی جنسی و ازدواج سنتی و بدون آموزش، زمانی در همین کشور ما رواج داشت. سیاستی که نشانی از موفقیت به همراه نداشت و دولت های کشور را وادار کرد که نه تنها ازدواج های مدرن را بپذیرند بلکه مخفی سازی جنسی را فراموش کنند و به آموزش جزئیات روابط جنسی پیش از ازدواج بپردازند. پنهان کاری در مورد بیماری ایدز نیز از چنین نگاهی نشأت می گیرد. دیدگاهی که تفکیک جنسیتی را اعمال می کند از رواج بیماری ایدز در خفا وحشت دارد چرا که رواج آن بیهودگی این سیاست را نشان می دهد. از این رو به پنهانکاری روی می آورد. در حالیکه تجربه نشان داده که در حوزه هایی مثل آموزش جنسی و بیماری ایدز این سیاست تفکیک راه به خطا می پیموده است.

امر تفکیک جنسیتی در ناهماهنگی با دیگر سیاست های رایج در جامعه تا جایی پیش می رود که حتی سر از تضاد و تناقض در می آورد. ازدواج دانشجویی نمونه ای از این سیاست هاست. ایده پرداز و مجری ازدواج های دانشجویی دفتر نهاد نمایندگی مقام رهبری در دانشگاه هاست. اتفاقی که مدتهاست روی آن تبلیغ می شود و اجرای آن نیز با جدیت دنبال می شود. معلوم نیست که در دانشگاه های تک جنسیتی یا دانشگاه های تفکیک جنسی شده چه بر سر این برنامه می آید. ازدواج های دانشجویی با وجود اینکه در سنین پایین رخ می دهند اما از لحاظ آشنایی دختر و پسر پیش از ازدواج، از اسلاف سنتی خود فاصله گرفته اند.

مهد کودک های ما تفکیک جنسیتی شده اند، جدایی جنسی در ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان هم که از ابتدای انقلاب تا کنون در جریان بوده است. حال دانشگاه های ما مشمول چنین طرحی شده اند. آیا آقایان اصلا به ارتباط دو جنس اعتقاد دارند یا هرگونه ارتباطی را نادرست می دانند؟ اگر اعتقاد به ارتباط سالم وجود دارد، محل برقراری چنین ارتباطی کجاست؟ آیا بهتر از دانشگاه مکانی وجود دارد؟ آیا در دانشگاه بهتر از کلاس درس می توان جایی پیدا کرد؟

به نظر می رسد مطرح شدن و اجرای چنین طرحی بیش از لزوم و ضرورت اجرای آن امر دیگری را نشان می دهد. وزارت علوم مدت هاست سنگ اسلامی شدن دانشگاه ها را به سینه می زند. نباید بپرسیم وزارت علوم تحت ریاست آقای دانشجو تا بحال چه گلی به سر دانشگاه های ما از لحاظ علمی زده است؟ در همین دانشگاه خودمان آیا تغییری در راستای بهبود فضای علمی می بینید که از سر تصمیمات وزارت علوم باشد؟ دانشجویان فعال در زمینه های سیاسی – اجتماعی اخراج می شوند. نفرات برتر کنکور کارشناسی ارشد احضار می شوند. تشکل های دانشجویی بسته می شوند. استادانی که توان علمی و تجربه شان هنوز مورد نیاز است بازنشسته و در مواقعی اخراج می شوند. اما در عوض برای بهبود وضعیت زندگی دانشجویی، وضعیت علمی دانشگاه ها و افزایش امکانات دانشگاهی گامی برداشته نمی شود.

تفکیک جنسیتی تنها یکی از سیاست های نابخردانه وزارت علوم است. افزایش بی حد و اندازه ظرفیت دانشگاه ها با اعمال فشار بر رؤسای دانشگاه بدون توجه به ظرفیت های ساختمانی و امکانات علمی. پذیرش دانشجویان پولی مازاد بر افزایش ظرفیت هایی که هر ساله بر دانشگاه ها اعمال می شود. در نظر گرفتن سهمیه های ناعادلانه در پذیرش دانشجویان مخصوصا در رشته های پرطرفدار و دانشگاه های برتر کشور و ... نام بردن از تمامی اتفاقات ناگوار دانشگاهی کشور حوصله و اعصاب زیادی می طلبد. اما به نظر نگارنده تمامی این اتفاقات سر از یک توبره در می آورند و آن توبره ناتوانی در تصمیم گیری، نداشتن تخصص و حتی رد نظر صاحبنظران است که تصمیمات را سطحی می کند و در مواردی تصمیم گیری شبانه 180 درجه با اجرای روزانه تفاوت می کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر