۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه

غبار اتمی روی اسکار هنری


وقتی جناب فرهادی فیلمنامه جدایی نادر از سیمین را می نوشت در تاریکترین کابوس هایش نیز نمی توانست ارتباط نادر و سیمین را با برنامه ی هسته ای کشورش درک کند. سر صحنه ی فیلمبردای نه او نه هیچکدام از عوامل تهیه فیلم نمی دانستند باید آماده رویارویی با اسرائیل باشند. حالا که فرهادی باید عقب بنشیند و ثمره ی زحماتش را ببیند ناگاه عده ای با یادآوری صهیونیسم جهانی و مسئله ی اتمی ایران به او حمله ور می شوند.

اصلا چرا فرهادی مجبور است هرجا جایزه می گیرد به جای تشکر از خانواده اش و عوامل تهیه فیلمش باید از فرهنگ نوع دوستی ایرانیان در گوش خارجی ها بخواند؟ چه نیرویی او را وادار می کند در لحظه ای که فقط و فقط متعلق به خود اوست، به مردم سرزمینش سلام کند و از احترام و صلح دوستی آنان بگوید. مگر فیلم او راجع به احترام و صلح دوستی ایرانیان بود؟

*************

یک اصطلاحی را به تواتر در این چند سال از حاکمیت ایران شنیده ایم. "جشن هسته ای". شاید در تمام دنیا ایران تنها کشوری باشد که "جشن هسته ای" می گیرد. آنهم در زمانی که کشور ها مشغول تصمیم گیری برای ادامه فعالیت نیروگاهی هسته ای خود هستند! مسئله ای که البته پیشرفتی ملی است طی پروسه ای در میان این حاکمیت به چنان موضوعی تبدیل شده که باید برایش جشن و عزای ملی گرفت. کمربندها را به خاطر تحریم سفت تر بست و هر کژپنداری و کژرفتاری را در قبال به ثمر رسیدنش تحمل کرد.

بوش رییس جمهور پیشین آمریکای جهانخوار "محور شرارت" را بر سر زبانها انداخت. همانقدر که حاکمیت ایران خود را از اسرائیل بیزار نشان می دهد، بوش لابد چون رییس جمهور کشور بزرگتری بود، بیزاریش را بر سر سه کشور فرو ریخت. کسی  یادش می آید که دولت آمریکا از هنرمندانش خواسته باشد هرکجا، هراتقاقی افتاد از پلیدی های محور شرارت سخن برانند؟

*************

بله جناب فرهادی. شما مجبورید یا نه! شما می فهمید که مجبورید. وقتی ایرانیان سرکوب شده برای لحظه ای شادی و غرور مجبورند به یک دقیقه گفته ی شما در آن سوی آبها خیره بشوند باید به آنها چیزی گفت که سرمست غرور شوند. دستان حاکمیت چنان به دور گردن شهروندانش فشار می آورد که نه صدای شادی نه صدای گریه و نه صدای اعتراض از دهانشان بیرون نمی آید. به همین دلیل است که شما باید از "ما" بگویید. باید بگویید که "ما"، "آنها" نیستیم که بر طبل جنگ و ترور می کوبند. "ما"، "آنها" نیستیم که حامی خشونت هستند. "ما"،"آنها" نیستیم که یک ملت را از روی زمین حذف کنیم. "ما" خیلی ساده نمی توانیم بگوییم چه دوست داریم. همین!

۱ نظر:

  1. فرهادی کاری را کرد که خیلی هامان اگر در شرایط او بودیم میکردیم ، مجبور بود که از کوچک ترین فرصت و یک تریبون غیر سیاسی هم که شده از مردمش بگوید ... یک مدت با توریست هایی که میدیدم هم کلام میشدم ، و همیشه پای ثابت حرف هایم جدا کردن مردم ایران از سیاست های حکومت بود و توضیح و توجیه ...
    _راستی اینکه گفتید جان نوشتن یعنی همین که نوشتم ، این یعنی خوب نوشتم یا بد ؟!

    پاسخحذف