۱۳۹۰ بهمن ۱۵, شنبه

حضور خیابانی - درباره فراخوان شورای هماهنگی راه سبز


قانون چه می گوید؟

اصل 27 قانون اساسی تشکیل راهپیمایی و اجتماعات را بدون حمل سلاح به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد مجاز شمرده است. در قوانین مدنی ایران نیز هیچ جا ذکری از نیاز به صدور مجوز برای برگزاری اجتماعات و راهپیمایی به میان نیامده است. قانونی که خیلی ها بدان اشاره می کنند قانون فعاليت احزاب و جمعيتها و انجمنهاي سياسي و صنفي و انجمنهاي اسلامي يا اقليتهاي ديني شناخته شده است که در فصل دوم – حقوق گروه ها – تبصره دو چنین آمده است "برگزاري راهپيمايي‌ها با اطلاع وزارت كشور بدون حمل سلاح در صورتي كه به تشخيص كميسيون ماده 10 مخل به مباني اسلام نباشد‌ و نيز تشكيل اجتماعات در ميادين و پاركهاي عمومي با كسب مجوز از وزارت كشور آزاد است". بنابراین صدور مجوز تنها زمانی لازم است که یک حزب یا انجمن سیاسی، صنفی یا اسلامی و اقلیت های دینی دعوت به برگزاری تجمع کرده باشند. در صورتی که برگزار کننده تجمع در زمره ی هیچ حزب و گروهی نگنجد طبیعتا این قانون بر وی جاری نمی شود و می تواند به برگزاری تجمع اقدام کند. تجمعات روز قدس، 22 بهمن، نه دی، تجمع حامیان احمدی نژاد، دسته های عزاداری عاشورا و ... همه ازین قبیل می باشند. در قانون مجازات اسلامی نیز ماده ای که از حضور فرد در تجمع غیر قانونی ناشی شود وجود ندارد. (این پست جناب شکوری راد را  حتما بخوانید) با این توصیف شرکت در راهپیمایی 25 بهمن ماه به دعوت شورای هماهنگی راه سبز امید به هیچ عنوان غیر قانونی نیست. شورای هماهنگی راه سبز امید یک حزب و یا یک گروه سیاسی نیست و تجمع اعتراضی روز 25 بهمن ماه که تظاهرات سکوت است ماهیتاّ نمی تواند به همراه حمل سلاح و یا مخل مبانی اسلام باشد. شرکت کنندگان در تجمع 25 بهمن مجرم نیستند، مجرم کسانی هستند که به نام قانون به کام خودشان عمل می کنند و شهروندان را از ابتدایی ترین حقوق خود محروم می کنند.

برای چه؟

"این حق انسانی و قانونی و شرعی ایرانیان است که به وضع کنونی زندگی خود و نیز شرایط کشور خویش اعتراض کنند؛ اعتراض کنند به: حاکمیت دروغ و سرکوب، شرایط سخت زندگی، گرانی روزافزون نیازهای اولیه‌ و تنگناهای معیشتی، سلطه‌ی ناکارآمدی در اداره‌ی کشور، گسترش ناامنی، فروپاشی ارزش‌های اخلاقی، شرایطی که باعث فروپاشی بسیاری از کانون‌های گرم خانواده‌ها شده، گسترش روزافزون اعتیاد و بزهکاری در جامعه، توسعه‌ی ساعت به ساعت فقر، قرار گرفتن در شرایط ذلت‌بار بین‌المللی که نتیجه سیاست‌های ماجراجویانه و غیرواقع بینانه دولت در طی سال‌های اخیر است، مدیریت پادگانی در عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی و آموزشی، اعمال سیاست‌های تبعیض آلود در برخورد با زنان، اقوام و صاحبان عقاید و باورمندان به آیین‌های گوناگون و نیز دگراندیشان، حبس غیرقانونی رهبران جنبش سبز و دیگر زندانیان حوادث پس از انتخابات، که همگی برخلاف قانون اساسی است؛ اعتراض به این همه، حق ایرانیان است". (بخشی از فراخوان شورای راه سبز امید)

چرا؟

طبیعی است که نگاه عقلانی به هر کنش سیاسی و اعتراضی از فیلتر هزینه و فایده بگذرد. حاکمیت نشان داده است که به قانون خویش پایبند نیست و در جهت مصلحت بزرگ حفظ نظام در شکل حاضر آن قانون شکنی اعتبار یافته است. اصرار بر حق قانونی راه به جایی نمی برد و در صورت دستگیری شما در دادگاه نمی توانید به قانون جمهوری اسلامی متوسل شوید. (بهزاد نبوی به خاطر حضور در تجمع 25 خرداد به جرم اخلال در ترافیک محاکمه شده است.) بنابراین تصور دستگیر شدن و به زندان افتادن برای هر یک از شرکت کنندگان در این تجمع تصور نادرستی نیست. زندان هر چند کوتاه مدت عواقب خاص خود را دارد که می تواند منجر به محرومیت از ادامه تحصیل، محرومیت از اشتغال دولتی و ... شود. (که البته در اغلب موارد و در مورد شهروندان عادی خوشبختانه اتفاق نیفتاده است.)

حضور خیابانی به شهروندان سبز امید می دهد. نگاه های مشتاق و کنجکاو و لبخندهای رد و بدل شده آتش جنبش را سبز نگاه می دارد. برای دلهای پوسیده و دست از کار کشیده انگیزه می شود. اینها شاید چندان مهم نباشند. راهپیمایی سکوت آنها را می ترساند. بنیان های قدرتی که بر حقوق لهیده ی مردم استوار است را می لرزاند. تداوم جنبش و ناکامی شان در سرکوب را نشان می دهد. قدرت آگاهی بخشی و اطلاع رسانی سبزها را نشانشان می دهد. اینها هم شاید مهم نباشند. بار سنگینی بر دوش ماست. مایی که خودمان را سبز می پنداریم. موسوی، کروبی و زهرا رهنورد در حصر هستند. فعالان سیاسی، دانشجویان، فعالان مدنی و حتی هنرمندان را به خاطر اظهار اعتراض به زندان انداخته اند. خون برادر و خواهرمان را بدون حتی کوچکترین عذرخواهی بر زمین ریخته اند. ما شاید وظیفه داریم که به خاطر آنها که زمانی همراه ما بودند و اکنون نمی توانند به خیابان برویم. اگر اینها هم مهم نباشد، چه بر این باور باشیم که جنبش سبز مرده است یا زنده، چه به شورای هماهنگی راه سبز اعتقاد داشته باشیم یا نه، اگر به وضعیتی که شورا به درستی ترسیم می کند اعتقاد دارید می توان به خیابان رفت. نه به خاطر جنبش سبز، نه به خاطر سست کردن بنیان های حکومت، نه به خاطر شهدا و اسرای جنبش بلکه به خاطر خودمان. به خاطر اعتراض به وضع موجود. به خاطر آزادی و به دلیل ساده ی فهمیدن. من این را مهم می دانم. گرچه با آنها حضور در جنبش را برای کسی توجیه نمی کنم.

شجاعت بدون عقلانیت شاید حماقت باشد اما گمان می کنم به خاطر فراموش شدن عقلانیت و سلطه حماقت باید شجاعت بخرج داد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر