۱۳۹۱ فروردین ۱۹, شنبه

طناب خیانت خاتمی ما را به چاه فاشیسم می برد.


در یک جامعه اهداف جزئی متفاوتی توسط گروه های مختلف اجتماع پیگیری می شوند. در نوشته ی قبلی به تمایز میان اهداف و مطالبات و ارتباط این دو مورد اشاره کردم. وجود این اهداف و مطالبات متنوع (و حتی متضاد) ناگزیر از وجود ستیز اجتماعی میان این گروه ها خواهد بود. در یک جامعه ی مدنی و غیر قطبی ستیز اجتماعی این اهداف موجب مشارکت اجتماعی فعال مردم می شود.

در نقطه ی مقابل در جامعه ای قطبی که بازیگران اجتماع (فعالان مردمی عرصه ی اجتماعات کوچک و بزرگ) به دو طیف حامیان و مخالفان وضع موجود تقسیم می شوند، ستیزهای اجتماعی معمولا به صورتی دیگر بروز یافته اند. همانطور که در نوشته ی قبلی اشاره شد اهداف جزئی اجتماعی بدلیل پاسخگویی نامناسب حاکمیت به هم پیوسته، زنجیره ای هم ارز از اهداف درست می کنند که به عنوان مرزی درونی – بیرونی بکار برده می شود. در چنین حالتی ستیزهای اجتماعی گروه های جامعه درون مرز حالت ناگواری به خود می گیرد.

تکلیف بیرون مرز مشخص است. دشمن آنجاست. ستیزهای درون مرزی در چنین حالتی برای پیروزی به دشمن متوسل می شوند. هر یک از آنها اهداف و مطالبه های رقیب و گاها متضاد (که هر دو درون مرزی تعریف می شوند) را آلوده به دامان دشمن می انگارند و از دشمن برای تقبیح رقیب استفاده می کنند. فکر می کنم در این که جامعه ی ایرانی خیلی بیشتر به قطبی بودن نزدیک است، اختلاف نظری وجود نداشته باشد. پس طبیعی است که گروه های اجتماعی جنبش سبز (مخالفین) برای پیروزی بر رقیب از ترفند دشمن (همان اتهام خیانت) استفاده کنند. در مورد خاتمی هم شباهت تا حدودی وجود دارد.

بر اساس روایت ژیژک اگر ستیز اجتماعی درونی به ستیز میان مردم متحد و دشمن بیرونی تبدیل شود، نهایتا در دل خود حامل گرایشی درازمدت به بروز فاشیسم است. آنچه ژیژک روایت می کند، داستان نیست. حقیقتی ممکن است. بیگانه ستیزی یکی از ویژگی های اصلی فاشیسم در سطح ملی به شیوه ای ناسیونالیستی منجر به ستیز با دیگر ملتها یا نژاد ها می شود. تِمِ ملی – بیگانه به اندازه ی همان "گرایش دراز مدت" به تِمِ خودی – غیر خودی شباهت دارد که نگران بروز گرایش های فاشیستی حتی در میان حامیان جنبش سبز باشیم.

یک جامعه ی مدنی سعی می کند ستیز را در فضای خود قاعده مند گرداند حال آنکه به طور معکوس فاشیسم منطق ستیز را به نهایت حد ممکن می رساند و مبارزه را تا سر حد مرگ ادامه می دهد و در این پروسه خشونت را به تحت عنوان مبارزه ی مرگ مجاز می داند. هدف دموکراسی شیوه عملکرد منظم و بسامان در مقابل ستیز اجتماعی است و فاشیسم تلاش می کند تا ستیز اجتماعی را با ستیزی مرگبارتر از میان بردارد.

***************

هدف من از نوشتن این یادداشت گوشزد کردن خطر بروز فاشیسم در میان حامیان جنبش سبز نیست که هم اکنون غیرعقلانی و مضحک می نماید. بلکه من می خواهم به روندی اشاره کنم که سالهاست در مقابل دیدگاه های خاتمی و امثالهم وجود دارد و با بروز جنبش سبز جان دوباره ای گرفته است. تکثر جنبش سبز ناچار ما را در میدان ستیزهای اجتماعی قرار می دهد. سربلند (و نه لزوما پیروز یا شکست خورده) بیرون آمدن از میدان این ستیز، کار آسانی نیست اما شدنی ست. راه حل  مسئله از بین بردن این تکثر و یا مقابله با آن نیست.

با رای دادن خاتمی در انتخابات مجلس نوعی از نگاه تمامیت طلبانه در میان بسیاری از گروه های اجتماعی – سیاسی سبز بروز پیدا کرد. نگاهی که نگرش خاص یک گروه را به سرعت به تمامی جنبش سبز تعمیم می داد و بدین ترتیب مرزهایی برای درونی – بیرونی کردن گروه ها نسبت به جنبش سبز خلق می کند. گروه های اجتماعی موجود در جنبش سبز فرصتی برای بروز اجتماعی خود نمی یابند بنابرین همین عدم دیدن یکدیگر موجب می شود نتوانند تخمین خوبی از نگرش متفاوت گروه های حاضر در جنبش سبز داشته باشند. نمونه ی واضح این تخمین اشتباه در مورد دیدگاه مذهبی اتفاق می افتد. به شخصه بسیار شاهد بوده ام که سکولارها و مذهبی ها درک درستی از وضعیت یکدیگر ندارند.

مصطلح شدن عبارت "خیانت خاتمی به جنبش سبز" تا حد زیادی مدیون همین اتفاق است. گروه هایی از جنبش به سرعت خود را تمامی جنبش سبز تلقی کردند و امر ناپسند رای دادن خاتمی در نظر ایشان تبدیل به مرزی برای ماندن و یا اخراج از جنبش سبز شد. چنین نگاهی همانطور که گفتم تکثر موجود را از بین می برد، جنبش سبز را محدود به گروهی خاص از مخالفین وضع موجود می کند. راه های در دسترس برای ادامه حضور جنبش را کم و کمتر می کند - آیا پیگیری مطالبات جنبش سبز در حال حاضر متصورتر است یا (حتی بالفرض محال) در هنگام ریاست جمهوری شخصی مثل خاتمی؟- تقلیل گروه های متکثر و متفاوت جنبش سبز به یک گروه خاص با مطالبه ای خاص همان چیزی* است که پوپولیسم می خوانندش و تا الان فقط احمدی نژاد را به آن متهم می کردند.

* ظاهرا در بین فیلسوفان سیاسی بین جنبش یا امر سیاسی خواندن پوپولیسم اختلاف نظر وجود دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر